عین..شین..قاف..من ...چی شدی..؟؟؟!!

عین..شین..قاف..من ...چی شدی..؟؟؟!!
خدا..!!!؟؟؟خیلی باهات حرف دارم...خدا من..!!عاشق شدم..!!؟ 
قالب وبلاگ

سلام دوستاي گلم...

معذرت از دير آپ کردنم آخه تو اين مدت که نبودم اصلا حوصله خودمو نداشتم و حالمم اصلا خوب نبود..

خودتون ميدونيد که تنها دليل ناراحتي يا خوسحالي من کيه يا چيه پس ديگه نيازي نيست

به گفتن دوباره اش..!!

2هفته خيلي وحشتناک داشتم ...دو هفته اي که مسعود اوج بي اعتنايي و بي تفاوتيشو بمن نشون

ميداد...کاره هر لحظه ام شده بود فقط گريه..!! لاغر شدم چه تابلو...

نميدونم حالا به عمد يا غير عمد واقعا کارايي ميکردو وميکنه(ميگم ميکنه چون مطمئنم بازم اونکارارو

تکرار ميکنه) که منو واقعا ناراحت ميکرد...

رفته بود ايرانسل..دوتا اس داد بعدديگه هيچي...يازم مريم بيچاره بودو انتظارو..پشت خط موندن..!!!

به معناي واقعي کلمه ازين کارش ناراحت شدم..الانم باز مثل ديوونه ها اشک تو چشام جمع شده..!!

براش يه اس پرو پدر مادر دار فرستادم...اگه اون اس نميفرستادم مطمئن بودم که دلم ميترکيد..

مثل بغضم که ترکيد...

بهش گفتم:

تا خواست باهات بحرفم يا پيشه دوستات بودي..!يا بحث کرده بوديو حوصله نداشتي..!يا کار داشتي..

يام که خواب بودي..با اينکه ميدوني چقدر از اين کارت که منو اينهمه پشت خط ميذاري

خوشم نمياد..!! اما بازم اينکارتو تکرار ميکني..ايييييي خدايا شکرت..!!!

چقدر دلم واسه مسعود 9 ماه پيشم تنگ شده..!حاضرم همه چيزمو بدم اما فقط يه روز با اون ادم

زندگي کنم...اينقدر بي تفاوت شدي که حتي از من نپرسيدي که تو اصلا چت بود که 4 صبح اس دادي

که حالت خوب نيست..؟؟؟

آخه اون صبح دست چپم يهو فلج شد و تا دروز بعدشم دستمو مشت ميکردم ميلرزيد..شکرت خداي من..

شب قبلشم اومده بود يه سوک سوک 20 دقيقه اي سري کردو گفت که سرش محکم خورده به در

يخچال و زخمش کرده و اينا که براش دکتر اورده بودن بالا سرش..و شب قبل ترشم که اينقدري حالش

بد بوده که بردنش اورژانس..!!!

گفت ميرم بخوابم منم خوب ناراحت شدم امابرويه خودم نياوردم گفتم باشه برو..!!گفت ميترسم

خوابم ببرو اينا..!!منم گفت اوکي برو بخواب...

بهش بر خوردهبود که من دارم اينطوري ميحرفم..که مثلا دلخورمو ازين لوس بازيا..!!

يهو گفت:اه ..!! با توام که نميشه حرف زد...اشکايي که تا اون موقع به زور نگهشون داشتم ريخت...

گفتم من تک تک حرفامو با گريه زدم...وبازم مثل هميشه مريم تو تنهايي خودش گريه کرد..

ازش عصباني بودم..ناراحت بودم..خيلي..خيلي بيشتراز اون چيزيکه فکرشو کنيد..

اينارو صبحش که رفته بود ايرانسل بهش گفتم...و گفتم اينارو گفتم بهت که نگي حرفامو ميخورم..!!

گفت مگه اينطوري نيست..؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

گفتم پس واقعا خوش بحاله من که تو اينجوري فکر ميکني..!!

گفت نه..!!خوش بحاله من که تو تا من حرفي ميزنم تو سري جبهه ميگيري..!1

گفتم تو از پشت گوشي چطوري تشخيص ميدي که من جبهه گرفتم..؟؟؟ خدارو شکر ايندفعه جوابي

نداشت واسه گفتن...و اين قضيه که منو پيچوند تو ايرانسل و اينا منو بينهايت ناراحتو افسرده کرد..!!

امروز عصر فقط بهش اس زدم که بيدار نميشي که 10 مين با من بد بگذروني..؟؟؟؟

جواب نداد..فهميدم که خوابده..منم خودمو با فيس بوکو اينترنتو کلي چيزا سرگرم کردم....

تا کسي نفهمه چراباز قيافم اينطوريه..!!!

خونه دائيم که رفته بوديم گفت بزار يه زنگ بهش بزنم..منکه ميدونم خوابه حالا يه زنگ بزنم..

زنگ که زدم ديدم جواب داد...بغضي کردم که نگو...خيلي خودمو نگه داشتم که گريه نکنم...

داشتيم حرف ميزديم ار لحن من فهميد من ناراحتمو اينا خواست با شوخيو اينا از دلم دراره...

ولي موفق نشد..اخر طاقت نياوردم و بهش گفتم که ميخوام گريه کنم..!!!

گفت چرا..؟؟؟؟؟؟گفتم نميدونم...دوباره پرسيد..گفتم چون دلم گرفته...

گفت بخاطر کاراي منه..!!؟؟؟هيچي نگفتم..دوباره پرسيد..گفتم نميدونم..شايد...گفت فقط بگ. اره يا نه..؟

سکوت کردمو بعدش با صدايي که انگار از ته چاه ميومد بيرون گفتم اره..و شروع کردم به گريه کردن...

بهم گفت خوب من لياقتتو لياقت اشکاتو ندارم..!!!

گفت يه جيزي که تا حالا نگفتمو بگم..؟؟؟؟گفتم بگو..!!

گفت هميشه ارزو داشتم يکي منو مثل تو با همه وجودش دوست داشته باشه..اما الان که دارمش

حالا يا به عمد يا غير عمد من قدرشو نميدونم...و تنها واژه اي که ميتونم الان توصيف کنم اين حالتو

اينه که من لياقتتو ندارم..اشکم مثل الان زياد شد...

گفت اينارو نگفت مکه تو آبغوره بگيري..؟؟؟گفتم من قبل اينکه تو حذفي بزني داشتم ابغوره ميگرفتم..

گفت نه الان ديگه ريزش پيدا کرد..و بعد خنديديم...

نميدونم چي تو صداش داره که هميشه ارومم ميکنه...هميشه باعث ميشه با همه ناراحتيايي که دارم

ازش بگذرم..حالمو دگرگون ميکنه...

اما هنوزم يه کوچولو ازش ناراحتم....النم رفت حموم اومد يکم باهم اس بازي کرديم..گفت يه چند

دقيقه اي دراز بکشم...گفتم تو عمران دراز بکشي..ميگيري ميخوابي پس بروالان بگير بخواب..

گفت: نه عزيز سعي ميکنم که نخوابم...گفتم اوکي ولي مطمئنم که ميگيري ميخوابي...

ميشناسمت بزرگت کردم اخه..!!!بهم گفت لوس ومنم در جوابش گفتم: خ و د ت ي..!!!

و تا الانم که خبري ازش نيستو حتما داره خواب هزار پادشاهو ميبينه..

اوکي منم برم که درد دستم داره ميکشتم...

دوستتون دارم..باباي....

 

 

 

 



نظرات شما عزیزان:

stoon
ساعت10:41---30 شهريور 1390
مراقب قلب مهربون خودت باش بعدا متوجه می شی که از خودت و سلامتیت هیچ چیز و هیچ کس دیگه ای مهمتر نیست... دوستت دارم...

فاطي جون
ساعت3:48---28 شهريور 1390
سلام مريم جوني باهات قهلم كجايي تو؟؟؟چراآپ نميكني؟نكنه زبونم لال؟بيخيال خدانكنه آبجي زودبياپيشم دلم واست تنگيده

فاطي جون
ساعت22:17---21 شهريور 1390
سلام مريم جوني منم لينكيدمت...آقايي منم زياد اذيت ميكنه ولي چي ميشه كرد مرداعادتشونه وازخانوماباگذشت ترپيدانميشه...البته مردا به كارهاياحرفايي كه ميزنن فكرنميكنن واسه همينه يه كاراي اشتباهي روانجام ميدن ولي چيزي تودلشون نيست!!!به جون خودم اينو تويه كتاب روانشناسي نوشته بود!
پاسخ:سلام عزيزم.. اره ميدونم و مشکل هم همين جاست که اول دل ما با اون حرفاشون که هر چندم توي دلشون نباشه ميشکنه بعدشم حق به جانب ترم هستن


فاطي جون
ساعت8:04---21 شهريور 1390
سلام عزيزم نميدوني چقدر خوشحالم كه بازپيدات كردم آخه بعدازحذف وبم تموم دوستامو گم كردم كه خودت يكيشون بودي البته بابت اتفاقهايي كه واست افتاده متاسفم
پاسخ:سلام دوستي.. منم همينطور..اشکال نداره بزرگ ميشم يادم ميره..:)


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





[ دو شنبه 21 شهريور 1390برچسب:, ] [ 3:45 ] [ مریمی ] [ ]
.: Weblog Themes By Iran Skin :.

درباره وبلاگ

فقط به حرف دلم گوش کن..!!!!؟؟؟
نويسندگان
امکانات وب
ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 2
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 2
بازدید ماه : 239
بازدید کل : 2693
تعداد مطالب : 25
تعداد نظرات : 35
تعداد آنلاین : 1




فروش بک لینکطراحی سایت

جدیدترین قالبهای بلاگفا


جدیدترین کدهای موزیک برای وبلاگ